یک)
بند پنجم سرمقاله ی شماره قبل را ببینید.
دو)
همانطور که گفته شد بحران در شعر معاصر موضوعی چندوجهی است و یکی از علل عقیم ماندن بحثهای بسیاری که در اطراف آن صورت گرفته غفلت از این ماهیت چندوجهی و به حساب نیاوردن وجوه مختلف آن است….
در بند بعد به یکی از این وجوه اشاره می کنم و طرح اولیه ام که در صورت استقبال شما تبدیل به تصمیم می شود این است که در هر شماره (و یا مثلا یک شماره در میان) به یکی از این وجوه اشاره کنم تا به کمک هم بتوانیم آینه ای روبه روی جنبه های مختلف موضوع گرفته و گرد چراغی که اینجا روشن است گفتگو کنیم
سه)
تاریخ ادبیات مدرن (اعم از شعر و داستان و…) و تاریخ روزنامهنگاری و نشریات مدرن دو قرن اخیر همولوژی و همگراییِ خاصی داشتهاند و ترسیم خطوط جریانهای ادبیِ مدرن بدون نشریات مربوط به آن جریان ممکن نیست. در ایران نیز چنین نشریاتی تجلیگاه ادبیات آونگارد و پیشروی مدرن بودهاند: مجلههایی مانند موسیقی، اندیشه و هنر، لوح، صدف، مرجان، روزن، آیندگان ادبی، جنگ اصفهان، آدینه و کارنامه و….
اما با بررسیِ آمارهای مطبوعاتی و تحلیل جریانهای پیشروی ادبیات مدرنِ ایران میتوان دید که:
الف- حضور و نشرِ نشریات آوانگارد ادبی و صفحات آوانگارد ادبی روزنامهها و مجلات در چند دههی اخیر رو به کاهش گذاشته است و همطراز با آن شعر و داستان و نقد فارسی نیز از تنوع و نوآوریهای پیشین بیبهره است. به شهادت منابعی مانند «نشریات گهگاهی در ایران» از دههی بیست تا پیش از انقلاب سال ۱۳۵۷ و جنگ هشتساله بیش بیست نشریهی تخصصیِ ادبیِ آوانگارد در ایران منتشر میشدهاند که نخستین تجلیگاهِ بسیاری از آثار مشهور ادبیات آن سالها بودهاند، که در سالهای اواخر دههی شصت تا کنون شاید این تعداد به ۵ نشریه هم نرسد
ب- کمتر اثر ماندگاری در معدود مجلات و نشریات ادبی این چند دهه منتشر شده است در حالی که روزآمدترین و جدیترین آثار ادبیِ پیش از ۱۳۵۷ ، ابتدا در نشریات ادبیِ روزگار خود منتشر شده است، مانند شعرها و نوشتههای نیما یوشیج، ترجمههای صادق هدایت، شعرهای احمد شاملو، یدالله رویایی، داستانهای ابراهیم گلستان، جلال آل احمد و …
ج- پراکنش این نشریات در بازهی زمانیِ پیش از ۱۳۵۷، در سرتاسر ایران بوده است، برای مثال «جنگ اصفهان» در اصفهان، بازار رشت در «رشت» ، «هنر و ادبیات جنوب» در خوزستان، «جنگ سهند» در تبریز و «جنگ جگن» نیز در تبریز منتشر میشدهاند؛ اما معدود نشریات آوانگارد این سالها غالبا در تهران منتشر میشود.
در نتیجه میتوان گفت که نشریات و مجلههای آوانگارد ادبی، به عنوان تنفسگاههای آثار پیشرو، در سه وجهِ الف) تعداد، ب) کیفیت آثار و ج) پراکنشِ ملی فقیرتر و رو به زوال هستند.
حال پرسش این است که آیا کاهش تعداد و تاثیر این نشریات زنگ خطری برای رکود جریان های ادبی نیست؟ و نشان نمی دهد که نویسندگان و جریانهای ادبی، بیشتر از آنکه به نوآوری و خلق شیوهها و آثار جدید بپردازند، به تثبیت و تحکیمِ دستآوردهای قبلی مایل هستند؟
البته واضح است که نمی توان این تمایل را به همه تعمیم داد و معدودی که بر خلاف جریان حرکت می کنند را نادیده گرفت اما مساله اینجاست که از یک طرف فاصلهی نسبتاً زیادِ میان تالیف تا انتشار کتاب و از طرف دیگر فقدان نشریاتی که محمل نوعی نگاه خاص در بین چند نویسنده یا شاعر مشترک باشند، باعث شده است که ادبیات خلاقانهی این چند دهه به جرقههای کوتاهی در تاریکی شبیه باشد و به جریانهای پردامنه و موثری تبدیل نشوند……
باری، اهمیت و ضرورت پرداختن به این وجه از مساله از این روست که در قرن نوزدهم و بیستم مطبوعات، جدای از رسالتِ اطلاع رسانی و خبر، نقش موثری در ارائه و گسترش ادبیات جهان دارند. تاریخ ادبیات مدرن را میتوان با تاریخ نشریات و مجلههای ادبیِ آوانگارد ترسیم کرد و این نقش چنان پررنگ است که اغلب نویسندگان و چهرههای اصلیِ فرهنگ و ادبیات این دو قرن (مانند تولستوی، داستایفسکی، الیوت، همینگوی، پاند، آلن پو و جویس) همکاریِ تنگاتنگی با مطبوعات زمان خود داشتهاند؛ در نقشهایی از قبیل ستوننویس ثابت، دبیر بخش و سردبیر. بسیاری از آثار مهم جهان ادبیات مانند شعر سرزمین هرزِ تی اس الیوت، رمان اولیسِ جیمز جویس و داستانهای همینگوی برای نخستینبار در مطبوعات و نه در قالب کتاب منتشر شدهاند. در این بین، مجلهها و نشریات آوانگارد تخصصیِ ادبیات در ایران نیز، در ارائه و گسترش جریانهای پیشروی زمان خود تاثیری انکارنشدنی دارند چنان که بررسیِ تاریخ ادبیات ایران در دوران مدرن، بدون آگاهی از و تحلیلِ تاریخ نشریات پیشرو امکانپذیر نیست و غریب بودن این نگاه، صرفا معلول جدی گرفته نشدن ادبیات مدرن ایران در دانشکده های ادبیات است که به طریق اولی موجب مغفول ماندن تاثیر انکارناپذیر نشریات ادبی می شود…
چهار)
پرواضح است که برونشوی دهشتناک این وجه از بحران مورد بحث، به موارد فوق محدود نمی شود
و به عنوان مثال می توان به گسترش آمیبوار دن کیشوت های خودآوانگارد پندار اشاره کرد و در اشاره ای دیگر به واکاوی آن پرداخت….
پنج)
انتظار بخش نمایش عقربه به پایان رسید!
“نمایش به وقت عقربه” را بخوانید. گام بلند اول را ببینید! سبز باشید.
موفق باشید
چارسوق اندیشه اراک
(وبلاگ مشترک ابوالفصل رجبی و حمید نادری نورعینی)
بساط ما دو تن، در «چارسوق اندیشه اراک»، همه آن چیزی است که از ذهنمان می گذرد. مخاطب ـ بخوانید مشتری ـ متاعمان را شاید خنزر و پنزر ببیند و شاید در غلتان. انتخاب با اوست، اما بضاعت ما جز این نیست. چوب حراج خواهیم زد به موجودی انبار ذهنمان. اگر به چشم خریدار بنگرید، از این بازار دست خالی برنخواهید گشت. از هر سوق و سویِ علوم انسانی، ریز و درشت، هر قلم که بخواهید، در بساط ما یافت می بشود. از فلسفه گرفته تا جامعه شناسی و از ادبیات گرفته تا روان شناسی. مسایل جاری روز ـ و عمدتاً فقراتی که از چشم دیگران پنهان می ماند ـ نیز جنس جور ماست. شتاب کنید و این سودای سودمند را از کف ندهید.
سلام
“همانطور که گفته شد بحران در شعر معاصر موضوعی چندوجهی و ذوابعاد است و یکی از علل عقیم ماندن بحثهای بسیاری که در اطراف آن صورت گرفته غفلت از این ماهیت چندوجهی و به حساب نیاوردن وجوه مختلف آن است….”
احسن بر شما!
خسته نباشید.
دوست دارم شعر تازه ای از تو بخوانم..
جانا سخن از زبان ما می گویی